جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

اوقات خوش

اوقات خوش آن بودکه با دوست به سر شد                                       باقی همه بی حاصلی وبی خبری بود
نظرات 1 + ارسال نظر
صوفی یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام دوباره ... همیشه این جوری نیست ... همیشه این جوری نمیمونه ... یه روزایی بود .. اما حالا توی یه هزار راه گیر کردم که از هر طرف برم یه عزیز زخمی رو میبینم که جز مداوا کردنش سرنوشت دیگه ای ندارم ... چطور میتونم بهشون کمک نکنم در حالی که توانایی من برای اونا کافیه ... توی این هزار راه مشکلای خودمو برای شما اوردم ... اونقدر میشینم تا شما هم به من کمک کنید ... اون موقع شما به چندین گل غرق در خون ارامش و عشق و دوباره هدیه دادین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد