جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

تا باران نباشد ، رنگین کمان نیست

تا باران نباشد ، رنگین کمان نیست
تا تلخی نباشد ، شیرینی نیست
می پذیرم هر آنچه را از سر گذرانیده ام
و هر آنچه را که برایش رنج را تجربه کرده ام
بهترین ، گاه اینست ، از نو آغاز کنیم
میتوانیم فرصت آن را داشته باشیم گلها را ببوئیم
وزیبائی احساسمان را با دیگران تقسیم کنیم
میتوانیم امروز را هدیه ای بدانیم و فردا را هدیه ای دیگر
میتوانیم برگی پر معنا به برگهای دفتر زندگیمان بیفزائیم
و میتوانیم زندگی را تا پایان شادمانه بگذرانیم
چیزی که بی تردید به حقیقت خواهد پیوست .

خدایم!

خدایم!
اگر 
از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ، ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم
خدایم!
مرا از خودت مران . تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم.


مغایرتهای زمان ما

 

1- ما امروزه خانه های بزرگتر اماخانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر 

2- مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم؛

3- متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر

4- بدون ملاحظه ایام را میگذرانیم، خیلی کم میخندیم، خیلی تند رانندگی میکنیم، خیلی زود عصبانی میشویم،

 5- تا دیروقت بیدار میمانیم، خیلی خسته از خواب برمیخیزیم، خیلی کم مطالعه میکنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه میکنیم و خیلی بندرت دعا میکنیم.

6- چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت میکنیم، به اندازه کافی دوست نمیداریم و خیلی زیاد دروغ میگوییم.

7- زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان

8- ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر

9- بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم.

10- ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم.

11- فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را

12- بیشتر مینویسیم اما کمتر یاد میگیریم، بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام میرسانیم.

13- عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر

14- کامپیوترهای بیشتری میسازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم،

 15- اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم.

16- اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی

17- فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده

18- بدین دلیل است که پیشنهاد میکنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است.

19- در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید.

20- زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید.

21- زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است

22- از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید.

23- عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم.

24- بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که میتواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید.

25- هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن میتواند آخرین لحظه باشد.

26- اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به خودتان میگویید که ”یکی از این روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... ”یکی از این روزها“ ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید!