جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

داستان زیبا وواقعی

  لطفا بعد از خواندن بیشتر تامل کنید-

عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است
عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند.

ادامه مطلب ...

ما باید بیدار باشیم...


مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟

ادامه مطلب ...

شرط استخدام یک شرکت!

شرط استخدام یک شرکت!
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود:
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می‌گذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند:

ادامه مطلب ...

عشق واقعی

حدود 3سال پیش تصویری دربرخی نشریات داخلی وسایت های اینترنتی منتشر شد که اشک چشم بسیاری را درهمان لحظات اول جاری ساخت .


به گزارش البرز تصویری که ازآن باعناوین مختلف مانند"عشق واقعی" نام برده میشد عکس شیون زدن پرنده نری بود که بالای سرجفت خود که روی آسفالت یک خیابان جان داده بود را نشان میداد.
 
این تصاویر  آنقدر تاثیرگذار بود که کاربه حاشیه پردازی هم رسید طوری که برخی روزنامه ها نوشتند "این پرنده نر وقتی بالای سرجفت بی جان خود شیون میکشیدخودنیزجان داد"اما حقیقت کمی متفاوت ترازاین حاشیه ها بود.


آنچه ازاین تصویر روایت میشود آنست که این اتفاق درکشور اوکراین رخ داده است وعکاس آن بادریافت مبالغ کلانی آن را به یک روزنامه فرانسوی فروخت .
 
این تصویر آنقدر صریح و شفاف با مخاطب ارتباط برقرارمیکرد که تعدادی از روزنامه های فرانسوی درفاصله کوتاهی اقدام به انتشار آن نمودند . اما تصاویر مذکور توانستند پا را از مرزهای خاکی فراتر گذاشته و پس از فرانسه به خاک آمریکا رسوخ وسپس بسیاری ازکشورها را تحت تاثیرحقیقت خود قرار دهند.
در ابتدا یک تصویر و سپس تصویر دیگری از این مجموعه درکشورمان منتشر میشود که مهمترین آن تصویری است که پرنده نر با دیدن جسم بی جان جفتش درحال ناله کردن است .
 
روایت این تصویربه این شکل بیان شده که :

در تصویر اول پرنده ماده بدلیلی که هنوز عنوان نشده زخمی شده و روی زمین میافتد 
 شبکه خبری البرز 
ادامه مطلب ...

دوچرخه سواری من با خدا

دوچرخه سواری من با خدا :

                    « برگرفته از کتاب غذای روح به نویسندگی مارک ویکتور هانس و جک کنفیلد  و به ترجمه عمران هاشمی »

« زندگی مثل دوچرخه سواری است و از دوچرخه نمی افتی مگر اینکه پازدن را متوقف کنی  »  گلاد پییر

ادامه مطلب ...

چرا ظاهر سازی ؟

چرا ظاهر سازی ؟

مدیری ( که به دلایلی بجز لیاقت مدیر شده بود ) نمی توانست خود را با موقعیت جدید تطبیق دهد ؛ روزی در دفترش بصدا در آمد و این مدیر برای اینکه نشان دهد چقدر مهم وقوی و پر مشغله است ؛ تلفن را برداشت و از ملاقات کننده اش درخواست کرد که وارد شود و ملاقات کننده در حالی که نشسته ومنتظرمدیر بود  ؛ آقای مدیر خودش را سرگرم صحبت با تلفن نشان داد و مرتب با تکبر و غرور می گفت : «برای من  مشکلی نیست و من راحت میتوانم این مسئله را حل کنم » وپس از چند دقیقه گوشی تلفن  را گذاشت و از ملاقات کننده پرسید : چه کاری میتوانم برای شما انجام دهم ؟ مرد ملاقات کننده مودبانه گفت : « من برای وصل کردن تلفن شما آمده ام ؛ زیرا تلفن شما قطع است ».

قدرت تلقین در یک باشگاه بدنسازی

دریک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5کیلو گرم به رکورد همیشگی  ورزشکاری ؛ از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند ؛  اما  او موفق نشد ؛ سپس  از او خواستند 5 کیلو گرم کمتر از رکورد همیشگی  خود را امتحان کند  و ایندفعه او براحتی وزنه را بلند کرد ؛ و این مسئله برای ورزشکار جوان ودوستانش  امری طبیعی بود ولی برای طراح این آزمایش ؛  هیجان انگیز و باور نکردنی  ؛ زیرا اطلاعات غلط به ورزشکار مذکور دادند ؛ زیرا وزنه  دفعه اول 5 کیلو کمتر از رکورد همیشگی بود و وزنه  دفعه دوم  5 کیلو بیشتر از رکورد همیشگی  .

تصویر ذهنی در کلاس ریاضی

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد ؛ زنگ را زدند و بیدارشد و با عجله دو مسئله ای را که روی تخته نوشته شده بود یادداشت کرد ؛ و با این باور که استاد آنرا بعنوان تکلیف منزل داده  است به منزل برد وتمام آن روز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد ؛ هیچیک را نتوانست حل کند ؛ اما طی هفته دست از کوشش بر نداشت ؛ سر انجا م ِ  یکی از آنها را حل کرد و به کلاس آورد ؛ استاد به کلی مبهوت شد  ؛  زیرا آن را بعنوان  دو نمونه  از مسائل غیر قابل حل ریاضی  داده بود .

نسبت به نتیجه  این داستان نظر شما چیست ؟ 

تجربه در کلاس زیست شناسی

یک معلم زیست شناسی داشت به دانش آموزان یاد میداد که چگونه یک کرم ابریشم به یک پروانه تبدیل می شود و گفت 2 ساعت بعد پروانه سعی خواهد کرد از پیله بیرون بیاید و نباید به پروانه کمک کرد .

بر خلاف توصیه معلم ِ دانش آموزی ضربه کوچکی به پیله زد و سعی کرد به پروانه کمک کند تا پروانه مجبور به تلاش زیاد نشود ؛ ولی کمی بعد پروانه مرد !!!!!!!!!

معلم آمد وگفت  :این قانون طبیعت است که تلاش برای بیرون آمدن از پیله ؛ عملا موجب تقویت بالهای پروانه می شود و کمک کردن به این پروانه ؛ او را از تلاش واداشت و در نهایت مرد .

این قانون نسبت به بشر هم مهیاست که گاهی ما میبایست در آزمونی سختی بکشیم  تا در مرحله آزمون بعدی قوی تر ظاهر گردیم وبعضی ها تلاش نمیکنند ویا منتظر استفاده از تلاش دیگران هستند ویا  شکست را می پذیرند و تقصیر را به گردن خدا می اندازند درصورتی که خدا میخواهد از هر انسان ؛ یک شخصیت  قوی ببیند و سپس پاداش دهد .

نظر شما نسبت به این حکایت چیست ؟

شعر و درس دوران بچگی اتان را !!!!!!! امروز دوباره معنی کنید

شعر و درس  دوران  بچگی اتان را  !!!!!!! امروز دوباره معنی کنید و درس بگیرید .

روزی معلم این درس را معنی کرد وما برای گرفتن نمره ؛ فقط حفظ کردیم ولی امروز خود معلم؛ باشیم و بدون نمره این شعر را معنی کنیم :

جدا شد یکی چشمه از کوهسار. برون گشت ناگه به سنگی دچار. به نرمی چنین گفت با سنگ سخت .کرم کرده ؛ راهی ده ؛ ای نیکبخت .گران سنگ ؛ سنگین دل ؛ سخت سر. زدش سیلی و گفت ؛ دور ای پسر. نجنبیدم از سیل زور آزمای. که ای تو که پیش تو جنبم زجای. نشد چشمه ؛ از پاسخ سنگ ؛ سرد .به کندن در افتاد و ابرام کرد. بسی کند وکاوید وکوشش نمود. کزان سنگ خارا ؛ رهی برگشود. زکوشش به هرچیز خواهی رسید .به هرچیز که خواهی ؛ توانی رسید. برو کارگر باش و امیدوار .که از یاس ؛ جز مرگ ؛ نآید به کار. 
 ملک الشعرای بهار یاد 
 بچگی ها بخیر !!!!!!!!!!!!! نظرامروزتان را نسبت به این شعر برایم بنویسید