جوان ایرانی
جوان ایرانی

جوان ایرانی

این که...

بابا آب داد و بابا نان داد، اولین کلمه است که ما در دبستان یاد می گیریم

 

من می توانم بخوانم و بنویسم اولین کلمه ایست که در دبستان های انگلیس یاد می دهند.

 

من می توانم بدوم اولین کلمه ایست که در دبستان های ژاپن یاد می دهند.

 


این که :

 

روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

 

کتابخانه خونه ات کوچک تر از یخچالت باشه؛

 

۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

 

در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛

 

توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابون های اروپا تعریف کنی؛

 

ماشین چند صد میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛

 

شامی که امشب به مهمونت می دی از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛

 

تمامیِ ابزار مدرنِ آشپزی توی آشپزخونه ات باشه ولی فقط نیمرو درست کردن بلد باشی؛

 

به جای کمک به یه آدمی که نیازمند کمکه، موبایلت رو دربیاری و ازش فیلم و عکس بگیری؛

 

ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛

 

ماجرای عروس همسایه رو و زن صیغه ای فلانی رو حفظ باشی اما تاریخ کشور خودت رو ندونی؛

 

وقتی ازت می پرسن در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

 

دم از دموکراسی بزنی ولی بچه ات جرات نکنه بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛

 

و بسیاری از این که های دیگه، اسمی مشترک دارن، ( فقر ) که نشون دهنده وضعیتی از واقعیت ماست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد